خدا می بیند...God sees

خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

برخي از روايات اين نظر را تأييد مي کنند؛ روايتي از طريق اهل بيت(ع) وارد شده است که در آن، روزهاي شب قدر از نظر فضيلت، به سان شب هاي قدر شمرده شده است.اين روايت مي تواند اشاره به اين معنا باشد که ليله القدر، همان حرکت وضعي بيست چهار ساعته زمين به دور خودش است. بنابراين روز را نيز شامل مي شود و روز آن نيز فضيلت شب را دارد. اين پاسخ ناظر به جايي است كه اختلاف مناطق در ليله القدر از اختلاف در طلوع و غروب خورشيد نشأت گرفته باشد. اما اگر اختلاف مناطق در شب قدر، ناشي از اختلاف افق باشد كه باعث تعدد ليله القدر در مناطق مختلف مي شود. اين پاسخ، ناظر به آن نيست و نمي تواند وحدت ليله القدر را با تعدد آن سازگاري دهد.

وجه ديگري نيز مي توان براي اين مسئله ذكر كرد؛ راز عدم منافات يكي بودن شب قدر را با تعدد آن به حسب مكان هاي مختلف، در مبناي فلسفي اين سخن بايد جست و جو كرد. قبل‏ از بيان اين تحليل، لازم است مقدمه‏اي را ياد آور شويم.

جهان آفرينش از ديدگاه حكماي مسلمان- كه نشأت گرفته از مباني ديني نيز هست- مشتمل بر سه عالم است: عالم عقل، عالم مثال و عالم طبيعت.

1. عالم طبيعت:عالم طبيعت، جهاني است كه ما در آن زندگي مي كنيم و درختان، كوه‏ها، نهرها، انسان ها، جمادات، حيوانات، نباتات و ديگر محسوسات را با چشمان خود مشاهده مي‏کنيم. از ويژگي هاي اين جهان، تغيير و تحول پذيري است. مثلاً دانه‏اي به تدريج تبديل به گياه مي شود، جماد و خاك تبديل به نبات مي شود و نبات تبديل موجودات زنده مي شود. از خصوصيات ديگر موجودات اين عالم، داشتن كميّت و مقدار معيّن رياضي و داشتن زمان و مكان است. اشياء اين جهان، به معناي فلسفي كلمه انواع متعددي دارد و هر نوعي، داراي افراد متعدد است؛ مثلاً انسان يك نوع است، اما افراد متعدد دارد.

2. عالم عقل:عالم عقل، جهان برتر از عالم طبيعت است و موجودات آن، مجرد از مادّه و خصايص جهان طبيعتند؛ يعني موجودات آن ثابت، تغيير ناپذير، بدون كميّت و مقدار رياضي و بدون زمان و مكانند. در آن جهان انواع متعدد وجود دارد و هر نوعي داراي فرد واحد است، نه افراد متعدد و آن فرد، تمام كمالات وجودي ممكن به خود را دارد. كلمه عقل در اين جا اشاره به عقل انساني نيست، بلكه به موجودات فراطبيعي اشاره دارد و نبايد آن دو را يكي شمرد.

3. عالم مثال:عالم مثال، جهان برزخ و فاصل ميان عالم طبيعت و عقل است و از جهاتي شبيه عالم عقل و از جهاتي شبيه عالم طبيعت است. موجودات آن ثابت، تغيير ناپذير و بدون ماده و بدون زمان و مكانند. از اين جهت، اين عالم مشابه عالم عقل است. از جهتي نيز داراي كميت و مقدار خاص است و هر نوعي از آن، مي تواند داراي افراد متعدد باشد. از اين جهت نيز مثل موجودات عالم طبيعت است. اما به هر حال، كفه تجرد آن، به جهت نداشتن ماده، سنگين تر است و از اين رو جزو عالم مجردات محسوب مي شود.

ميان اين سه جهان آفرينش، رابطه ترتب علّي و معلولي وجود دارد. عالم عقل به عنوان عالم برتر، علت عالم مثال است. عالم مثال، فروتر از عالم عقل و برتر از عالم طبيعت، علت عالم طبيعت است. فيض الهي، از مجراي عالم برتر به عالم فروتر جريان مي‏يابد. از نظر وجودي، يعني شدت و ضعف وجودي نيز اين عوالم متفاوتند. عالم طبيعت نسبت به عالم مثال و نيز موجودات مثال نسبت به موجودات عقل، به سان سايه نسبت به صاحب سايه‏اند. هر عالم مادون، پرتو و جلوه‏اي از عالم اعلي و برتر است.

هر موجودي از موجودات جهان طبيعت، با حفظ خصوصيات متناسب با جهان هاي برتر، داراي وجود مثالي در عالم مثال و نيز داراي وجود عقلي در عالم عقل است؛ زيرا عالم مثال و عالم عقل، در مرتبه علت و فراتر از عالم طبيعت قرار دارد. از آن جايي كه هيچ معلولي بدون علت پديد نمي آيد، محال است معلول، كه موجود عالم طبيعي است، موجود باشد، اما علت وجود نداشته باشد.

البته عله العلل و علت اصلي، ذات حق-جل شأنه- است و عالم مثال و عقل، وسايط فيض الهي اند كه فيض وجود از طريق آن به عالم طبيعت مي رسد.[4]صدر المتألهين مي گويد: هر نوعي از انواع جسماني، فردي در عالم عقل دارد كه آن افراد عقلي سبب افراد جسماني اند و توجه و عنايت به افراد طبيعي دارند. سپس ادامه مي دهد كه مذهب افلاطون و حكماي متقدم بر ايشان در مورد مُثُل عقلي و طبايع نوعي جسماني در نهايت استحكام و متانت است و هيچ يك از اشكالات متأخران وارد نيست. ما نظريه اين فيلسوف بزرگ و بزرگان ديگر حكمت را به گونه اي تحقيق كرده‏ايم كه هيچ يك از اشكالات و ايرادات متأخران وارد نباشد و منشأ اين اشكالات راه نيافتن اشكال كنندگان به مقام آنان و اطلاع نيافتن از مقاصد آنان است.[5]

زمان نيز موجودي از موجودات عالم طبيعت و داراي همين مراتب سه گانه وجودي است: وجودي در عالم عقل دارد كه ثابت، بسيط و تعدد ن پذير است كه از آن به نام دهر اعلي ياد مي شود. هم چنين وجودي در عالم مثال دارد كه ظرف موجودات مثالي است. اين وجود، هر چند وحدت و بساطت وجود عقلي را ندارد،  اما از وحدت و بساطت بدون بهره نيست و از آن به نام دهر اسفل ياد مي شود. وجود طبيعي آن نيز در اين جهان است كه از آن به نام سال ماه و روز ياد مي شود. اين وجود، تقدم، تأخر و تعدد دارد و انقسام پذير است.

با توجه به اين بيان، مي توان گفت شب قدر نيز جزو زمان هاست و داراي وجود عقلي، وجود مثالي و وجود طبيعي است. شب قدر در عالم عقل و مثال واحد است، اما در جهان مادّه و طبيعت متعدد مي شود، چون وجود مادي و طبيعي هر حقيقتي متعدد است. تعدد و كثرت، از لوازم و عوارض موجود بودن در عالم ماده است. بنابراين شب قدر در اين عالم، همان گونه كه به اعتبار سال تعدد مي پذيرد، به حسب اختلاف زمان طلوع و غروب خورشيد و به حسب اختلاف افق نيز تعدد مي يابد؛ ممكن است شب قدر در ايران شب جمعه و شب قدر در عربستان شب پنج شنبه باشد که  هر دو شب ليله القدر محسوب مي شود و هر كدام جلوه مطهري از وجود عقلي و مثالي شب قدر عالم ملكوت است. شب قدر، هر چند به حسب افق ها مختلف و از جهت زماني متعدد است، ولي چون هر كدام جلوه و مظهري از ليله القدر عالم ملكوت( عالم عقل و عالم مثال) است و با وجود عقلي و مثالي خود ارتباط و اتصال دارد، هر يك از آثار و خواص ليله القدر را كه در روايات ذكر شده، خواهد داشت. البته اين معنا اختصاص به شب قدر ندارد، بلكه همه حقايق امكاني، اين چنينند كه وجود عقلي آنها واحد، اما وجود طبيعي آنها متعدد است. اين تحليلي است كه بزرگاني چون آيه ‏الله رفيعي قزويني و آيه الله حسن زاده آملي به آن اشاره كرده‏اند.[6]

منبع براي مطالعه بيشتر:

1. آيه الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، جلد27، تفسير سوره، قدر.

2. آيه الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، غوصي در بحر معرفت، تهران، انتشارات اسلام، اول، 1376.

3. آيه الله حسن حسن زاده آملي، انسان در قرآن، قم، انتشارات قيام، اول، 1375.

__________________________

[1].محمد بن حسن شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج3، ص 85، (با استفاده از برنامه جامع الاحاديث نور).

[2].آيت الله ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 27، ص 192.

[3].محمد بن حسن شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج4،ص331. (با استفاده از برنامه نرم افزاري جامع الاحاديث نور)، مفاتيح الجنان، آخر اعمال شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان.

[4].علامه محمدحسين طباطبايي، نهايه الحكمه، با تصحيح عباس علي زارعي، 1424ق، ص 380-389؛ محمد صدر المتألهين، الحكمه المتعاليه، 1419ق، ج7، ص 257؛ هادي سبزواري، شرح منظومه، با تعليق آيت الله حسن زاده آملي، دوم، 1380ق، ج3، ص 696، آيه الله محمد تقي مصباح يزدي، تعليقه علي نهايه الحكمه، 1405ق، ص 475-490؛ همان آموزش فلسفه، 1366ش ص؛ همان درس هاي41، ج2، ص 122-126 و ص 162-166.

[5].صدر المتألهين، الحكمه المتعاليه، ج1، ص 307.

[6].آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، غوصي در بحر معرفت، تهران، ص 133-137؛ آيت الله حسن زاده آملي،انسان در قرآن، اول، 1375، ص226.

 

مجتمع آموزش عالی فقه:

http://feqh.miu.ac.ir/index.aspx?siteid=19&pageid=4854&newsview=1345


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب